داستان زیبای رویا وحامد
اسم من رویاست و تو یه خانواده متوسط بزرگ شدم من وقتی که وارد دانشگاه شدم خیلی خوشحال بودم چون نتیجه زحمات یکساله ام رو گرفته بودم و اینکه دوستمم همون دانشگاه و همون رشته خودم قبول شده بود وقتی که وارد کلاس شدم با دوستم پسرایی رو که به کلاس میومدن با چشم برانداز میکردیم من خیلی خجالت میکشیدم چون تا حالا همچین کاری رو نکرده بودم تو کلاسمون پسری بود که من نمیشناختم ولی دخترای دیگه میگفتن پدرش خیلی پولداره و واسه همین دخترای زیادی میخواستن باهاش دوس بشن چون واقعا چیزی کم نداشت چه از لحاظ قیافه چه از لحاظ ثروت حامد خیلی پسر
بقیه درادامه ی مطلب....